حقیقتِ واقعات را باید گویا ساخت
محمد یعقوب هادی محمد یعقوب هادی

تفکر برای دریافت حقیقت وجودی مشخصه خرد گرائی انسان است. لذا انسانهای متفکر با نظر داشت باز یافت حقیقت وجودی، انسان ومنافع انسان را در محور اندیشه خود قرار داده اند، و دراین جستجوبا پدیده های مجهول برخورده اند، و برای باز گشائی آن به توان عقلی متوصل شده اند . راه های بقا وفناء منافع انسانی را شناسائی کرده اند، که در واقع ظرفیت های فکری در وجود انسانها، انسانهای متفکر را که دیدگاه هایشان راه گشا، رهنمون دهنده ورهبری کننده بوده در شرایط مختلف به معرفی گذاشته است

تفکر گرائی انسان، او را به حیث یک موجود اجتماعی به فعالیت اجتماعی ترغیب میکند. از همینجا دیدگاه های مشترک به اساس منافع مشترک در جامعه انسانی شکل میگیرد. وقتی افراد جامعه به حیث فعالین اجتماع وارد فعالیت اجتماعی میشوند، تمام کردارهای فرد نه به اساس خصوصیات شخصی منحصر به فرد بلکه به اساس دیدگاه اشتراکی او که پیش زمینه فکری ویا تداراکات قبلی را شکل داده مورد محاسبه قرار میگیرد. در بسی موارد در همین نکته یعنی عدم درک از تشخیص پیش زمینه ها، قضاوت های غیر حقیقی صورت میپزیرد. که عوامل نه به اساس پیش زمینه های ریخته شدهء ناشی از کردار های قبلی، بلکه به اساس وقوع آنچه در نتیجه همان پیش زمینه ها رخ داده بصورت مجرد به بیان گرفته میشود. یعنی پیش زمینهء که قبلأ ریخته شده در نظر گرفته نمیشود بلکه آنچه رخ میدهد ویا واقع میشود به اساس آن استدلال میگردد. که درست بر مبنائی چنین یک نظر اخیرأ یادداشتی را پیرامون یک بحث اتاق پالتاکی کنگره ( اتاق گفتمان) حزب واحد در سایت وزین آریائی به خوانش گرفتم. قبل از آنکه روی کاپی گوئی های مکررِ بیدون تفکر واندیشه ازباز خوانی شرایط و بلاخره موقف سیاسی نویسنده آن یادداشت که آیا واقعأ از موضع یک شخصیت متعهد سیاسی با قضایا برخورد کرده ویا خیر؟ ویا هم چنان روی تناقضات آن یاداشت، مکث نمائیم محتوای آن یادداشت را که برچسب کودتا، وبهانه های در راه وحدت است بطور مختصر با شرح زیر پاسخ میگویم

زمانیکه بحث روی قضایای انصراف ح د خ ا حزب وطن از قدرت دولتی صورت میگیرد، فکر می کنم بسیاری از سپاهیان آرمانی حزب ما، روحآ وجسمآ خود را در اوضاع و احوال همان وضع و شرایط میابند. چه بسی که آن روز ها، بسیار دور نگذشته است، وهنوز مانند حال، آن وقایع در ذهن ، فکر وحتی چشم ما چون ساعاتی پیش تجسم دارد. هر یک ما در آن شرایط زیسته ایم و چی بسی که در آن شرایط تاثیر گذار و تاثیر پذیر بوده ایم، وآنچه واقع شد درست بر حال واحوال ما نشان خود را دارد.

لذا بحث انصراف ح د خ ا از قدرت بحثِ نسبت به افراد نیست، بلکه بحث سیاست ها است. بحث رویکردها وعملکرد هاست. بحث بازگشائی راز های سرپوشیده سیاسی است. که ما را نه در جستجوی دریافت آدم ها بلکه در جستجوی دریافت حقیقت سرنوشت همگانی باید بکشاند.

در بحث انصراف ح د خ ا حزب وطن به آنچه نویسنده تاکید میکنم اینکه: سیاستی که جهان را زیر رو کرد، یعنی پیشروی سیاست های ستمگرانه دنیائی سود وسرمایه ، ویک قطبی شدن جهان بدست آن سیاست ها، افغانستان به عنوان یکی از کشور های که بواسطه یک نهاد سیاسی مترقی و دموکراتیک در راه پیشرفت گام بر میداشت وخواستار عدالت در مفاهیم ملی، سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، جنسیتی،نژادی و سایر مفاهیم مشمول زندگی فرد و اجتماع بود، درموقف عدم خود کفائی زیر ساخت های اساسی که راهکار های مترقی و عدالتخواهانه را مساعدت میکرد، با نظر داشت توانائی های نظامی بطور خاص از لحاظ اکمالاتی، به عنوان یک دولت تامین کننده مردم وجامعه ، نمیتوانست از آن تاثیر پذیری مستثنی باشد، وآنهم در حالیکه اختیار نقش گزاران آن سیاست ها در افغانستان بدست طراحان سیاست گزاریها ی قرار داشت که جهان را به سوی یک قطبی شدن رهنمون میکرد، در واقع صاحبان هرم قدرت دولتی ارادهء خویشتن را به دست همین سیاست گزاران واگذار شده بودند . چه واقع شد؟ وقتی نقش گزاران هرم قدرت کشوری بر تعهدات خودشان پشت پا زدند. یک حزب سراسری را، یک دولت و ملت را با تمام متحدین سیاسی آن در یک بازی نامعلوم رها کردند، وتنها برای به چت کردن سر خود ونزدیکان شان در یک معامله شخصی سرنوشت همگانی را به بازی گذاشتند ووووو.... در این باره هزاران صفحه یاداشت ازمسئولین رده اول (چه خارجی وچه داخلی) به نشر رسیده است. اکنون با آنهمه آیا اغوا کننده گان ذهنیت ها در حضور وجدان واقعأ گفته میتوانند که از محتویات طرح های جانبین (جانب دولت در راس شهید داکتر نجیب الله ورهبران تنظیم ها) به عنوان سر نشین کشتی سرنوشت آگاه بودند؟ وواقعأ میدانستند که سر نوشت شان چگونه رقم میگردید؟ از همین جاست که گفته میشود بحث انصراف از قدرت، بحث پیشینه وپسینه خصوصیات شخصی افراد نیست. ما نه باید از روی عقده گشائی نسبت به افراد، بلکه باید از روی تدابیری که بالای سرنوشت عمومی تاثیر داشت در این قضایا برخورد داشته باشیم. از این رو گفته میتوانیم حالا به جائی رسیده ایم که تاکید نمائیم شخصیت های رده اول قضایا با توضیح شفاف به این مسایل بار دیگر بپردازند تا همه «جنجال» ها که در برابر وحدت نیرو های از هم پاشیده حزب بزرگ دیروز ما قرار دارد «صاف» شود، تا بلاخره پل صلات وحدت عبور شود دوزخی ها به زیر بغلتند وجنتی ها عبور کنند وبه مقصود برسند.

واما برای نویسنده تا اکنون با نظرداشت خصلت وماهیت نظام سود وسرمایه فقط یک استناد اساسی وجود دارد که تسلط سیاست گزاریهای سود سرمایه برپیش زمینه ها گزینه دیگر را باقی نمانده بود . جز یک سرنوشت نامعلوم خواسته، ویک سرنوشت معلوم نا خواسته. اگر گزینهء دیگر وجود میداشت اکنون فلم بازان به پخش ویدو های «کشف لاسرار» اکتفا نمیکردند. بلکه بوی سیر وپودینه هریک را تا ملکوت به مشام میرساندند. شاید باز عدهء به تکرار در پناه اصطلاح کودتا وهمان تعریف من در آوردی خودشان از کودتا به راه گمی بپردازند. اما واقعأ که این وسلهء بسیار بدل بسیار زود زنگ زده شده که حتمأ با یادداشت های بیشتر به حیث یک عضو کاملأ ساده از لحاظ موقف حزبی و دولتی این مساله را پیگیری خوتاهم نمود.ودر عین حال تقاضا و خواهش من از رفقا ودوستان آگاه به آن مسایل این است که زمان آن رسیده تا حقیقت واقعات را گویا بسازند . 

خوب گفته میشود با این تصفیه ، بحث وحدت مطرح میشود. از نظر این قلم بلی تکرار مکررات همین بحث بالا موقف وموقعیت نیرو های طرف خطاب وحدت را قطعأ مشخص ساخته است . آنچه را که هفده سال تمام شعار دادیم گفتار نمودیم همین بحث بالا میتواند که نیرو های طرف خطاب وحدت را مرزبندی نماید.

کیها چه میخواهند؟ آنانیکه وحدت را وسیله شهرت خود قرارداده اند این راه را از کجا میگذرانند؟

ببینید همین اکنون فلم های «کشف الاسرار» قاب ودیزاین سایت های انترنتی همین وحدت شعاران شده است. ونشر آنرا دلیری وشجاعت مینامند ومیدانند. من دیگر ندانستم که این کدام نوع دلیری و شجاعت است؟ اما با آنهم همین مسئولین سایت ها (منظور از مسولین سیاسی است نه گرداننده گان سایت) با نکتائی های خود در چشم آدم میدرایند ودر صحبت های خود بسیار با پر روئی میگویند که این کار، کار ما نیست. وباز در مقاله های مستعار میخوانیم که چگونه این فلم ها را تفسیرمیکنند. ما میگویم که او رفیق دو آتشه! اگر خودت در آن شرایط حضور نداشتی ما خود چشم دید استیم. این وقایع همه در پیش چشم ما گذشته است. باز آنان میگویند نی خیر! کودتا چیان دولت بی سرپوش ما را به مجاهدین؟ تسلیم کردند. هیچ کسی افراد غایب را که خود شان هم شامل آن بودند پرسان نمیکند، که آنان کجا بودند؟

از این که بگذریم برای وحدت نیرو های پراگنده حزب بزرگ دیروز در سر لوحه وحدت خواهی آنچه را وحدتخواهان راستین مطرح مینمایند بسیار روشن است. وحدتخواهان میگویند همه اعضای حزب بزرگ دیروز تا همان لحظه پناهنده شدن ریس جمهوری به دفترسازمان ملل متحد، در یک دولت ودر یک تشکل سیاسی فعالیت حزبی سیاسی و دولتی داشتیم. و این در حالی بود که عدهء رفقا بنا به ملاحظاتی که داشتند از حزب اخراج ساخته شده بودند. عدهء به زندان رفتند،عدهء تبعید شدند، عدهء با تهدید ها مواجه شدند، عدهء بیکارساخته شدند در حالیکه همه اینها با حفظ شکل گیری اوضاع جهانی بلاخره عواملی بود ند که پایه های استحکام حاکمیت را فلج میکرد که باز هم آنرا میگذاریم در همان جای دیروز وگذشته. اما اکنون با اعتبار ادعای وراثت هویت سیاسی دیروز بصورت کل برای وحدت امروز همان وجوه سیاسی، تشکیلاتی وآرمانی دیروز و وجوهاتی را که شرایط امروز پیش روی ما میتواند بگذارد ودر واقع گذاشته است،راه منتهی به وحدت دانسته میشود. اما وحدت شعاران وجوهات امروز را در تاق نسیان گذاشته اند، ودر پی وثیقه سازی میراث خواری بلا منازعه برای خود ، تمام نیرو ها وابسته به حزب دیروزرا، پشت ملامت سازی وسلامت سازی های دیروز بی نتیجه سر گردان و نالان ساخته اند. همین عده از یک طرف به اساس افتخارات گذشته کلاه خود را به آسمان میزنند از طرف دیگر گذشته را همه اشتباه و نادرست میخوانند. باز هم همین عدهء برای وحدت ایستگاه سازی میکنند ومیگویند ما تا ایستگاه مصالحه رسیده بودیم، بیایید که دوباره از همان ایستگاه سوار قطار شویم. بی خبری تا این اندازه که نمیدانند قطار را بسیار وقت خود شان انفجار داده اند. دیگر آن قطار نمی آید تنها این سرنشینان آن قطاراند که باید درجستجوی تدارک قطار دیگر باشند.

 

به نظر این قلم ملودی این سفرکه هجده سال تمام نواخته شده است. وقتی ذوقمندی عده را نتوانست تحریک نمائید، حالاکه قطار آماده است بگذار داوطلبان سفر فرصت های بیشتری را از دست ندهند. ما باهم برویم دیگران یا میایند ویا سفری به سوی منزل نخواهند داشت. بدان معنی که گزینه اول یعنی وحدت پاسخ خود را یافته است.

سوال مشخص جواب مشخص میطلبد. وحدت سازمانهای هم اندیش که بر بستر حزب بزرگ دیروزما بنا یافته اند. این همان نظریهء است که با تشخیص وتحلیل وجوه مشترک برناموی سازمانها استخراج گردید. به اساس همین وجوهات وحدت دو حزب رفیق که اکنون حزب واحد نامیده میشود در سر خط وحدت خواهی مطرح شد. بعد از توافقات این دو حزب هم اندیش و رفیق عدهء بنا به بر تری خواهی های شان، نه از طریق طرح های مرامی ، بلکه با نظریه پردازی های شفاهی برای حلاجی کردن گذشته حلقات عقده گشائی را شکل دادند. که تا هنوز جریان دارد ونویسنده «پرسوناژ های اصلی کودتا چیان در اثر فشار افکار حزبی ها مجبور به اعتراف میگردند» یکی از آنان است.

نمیدانم نسبت به آنانیکه در اروپا وامریکا حتی نام اصلی خود را در پایان یادداشت های خود نوشته نمیتوانند چه نوع اعتماد نمود که با قضایا واقعأ برخورد مسولانه میکنند. با اینهمه دومین بار است محمود اوستا گفت وشنود کتبی را با اساس عقده گشائی ها ی خود زمینه ساخته ، که نخستین بار یکی از رهبران متوفی را به محکمه سخنان خود کشیده بود. گفتنی است محمود اوستا قبل از انصراف ح د خ ا حزب وطن از قدرت دولتی در افغانستان حضور نداشت و تمام رابطه های وظیفوی وحزبی او بکلی قطع بود. لذا کسی که مدتها پیش از انصراف حزب ازقدرت، وطن وتعهدات خود را ترک کرده بود چگونه میتواند کودتا را به دیگران بر چسب بزند. این بدان معنی است که محمود اوستا با این کاپی گوئی ها باید به عقده گشائی های شخصی متوصل شده باشد. نسبت غرایض عقده گشائی های شخصی محمود اوستا برای من و برای خواننده این سطور دلچسپ نیست .اما آنچه را از نام عضو حزب واحد متوجه حزب واحد نموده در حالیکه نشان از بی نشانی او در سازمان حزب واحد دارد، به روشنی دسیسه روشــــن است. چونکه محمود اوستا تا هنوز نمیداند دیگرسازمانی به نام نهضت به تنهائی وجود ندارد وتمام اعضای سازمان ما خود را منصوب به حزب واحد میدانند ویا در کاربرد های دیگر حزب واحد متحد فراگیر معرفی میشود.

تناقض گوئی ها در یادداشت محمود اوستا فراوان اند. مانند اینکه در جائی عدهء از رفقا را با همان کاپی گوئی های حلقه دسیسه ، رهبران کودتا معرفی میکند ودر جائی دیگر همان رفقا را به عنوان ماخذ ومنبع معلومات بیشتر نسبت به دیگر رهبرهمان کودتای ورد زبان شان آدرس میدهد. در جائی دیگر کاربرد سیاه ترین نیرو های جهاد اسلامی که در مقابل معنی وجود سفید ترین نیرو های جهادی اسلامی را هم افاده میدهد مطرح میکند. ویا برای تثبیت ادعای خودش دو باره بر میگردد به سخنان همان جنگ سالار به گفته خودش استناد میکند. وباز هم تصویر دیگر از ناکام ساختن کودتای گلبدین وسقوط حکومت شهید نجیب الله را همزمان دلیل به ادعای کودتا میاورد، که در واقع تمثیلی از یک سازش را میان شهید نجیب الله و گلبدین به تصویر کشیده است. متعاقبأ اتکا نامه طرف تائید کودتا گویان را که همان مصاحبه محترم عبدالرحیم هاتف است بی توجه به قبولیت کودتا گویان از نام محترم عبدالوکیل وزیر خارجه وقت در واقع باطل اعلام میکند. ویا اینکه از یک طرف حزب واحد را قبول ندارد واز طرف دیگر شاکی است که کنگره «سنگک» شده است. ویا از یک طرف نیرو های صادق «نهضت» ( حزب واحد)را اکثریت میداند وباز از طرف دیگر همه را به عنوان فرکسیون های داخل سازمان در حلقات داخلی تقسیم میکند. وباز همین اکثریت صادق را زیر نام «نهضتی ها» تحقیر میکند که میتوانند در هر پوسته داخل شوند اینها همه تناقض گوئی های اند که در اولین نگاه خواننده به آن ملتفت میشود 

خوب محمود اوستا متعاقبأ دریادداشت خود به تحریف صحبت ها ، تحریف موضع گیری های سیاسی وتحریف برخورد گرداننده گان اتاق گفتمان حزب واحد (اتاق کنگره)پرداخته است.

در رابطه به فعالیت ( اتاق کنگره )بار ها از جانب گرداننده گان اتاق گفتمان وخود بیانیه دهنده گان اساسی به این مساله اشاره شده که بحث های اتاق کنگره به منظور دریافت نقطه نظر واحد پیرامون یک طرح وانسجام مبانی فکری حزبی که از کنگره بیرون میاید میباشد ، که هم بیانیه دهنده گان وهم گرداننده گان نقاط نظر حتی رفقای تشکیلی حزب واحد را مواضع رسمی حزب آینده نمیدانند. هرگاه در جریان این بحث نقاط نظر مخالف وجود میداشته باشد دقیقأ برنامه ریزی اتاق گفتمان به همین منظور میباشد، که نه تنها یک امر تنظیم شده است بلکه بسیار حتمی وضروری دانسته میشود، ومی باید آنانیکه برای آینده جنبش مترقی کشور فکر واندیشه دارند در این امر بی تفاوت نباشند، که خوشبختانه دیده شده این کنکاش هم از جانب خود اعضای حزب واحد صورت میگیرد، و بیشترین سوالات وبیشترین دیدگاه های متفاوت را خود اعضای حزب واحد مسولیتأ وضرورتآ مطرح میکنند. اما به آن بحثی که محمود اوستا اشاره نموده وجریان مخالفت ها را گویا نشانی کرده است، خوشبختانه که ویدوی بحث وجود دارد که تنها در یک مورد یک رفیق به بلند گو میائید ونکات نظر خود را صرف در مورد شخصیت فردی بیانیه دهنده اظهار میکند که بر خلاف ادعای محمود اوستا گرداننده گان اتاق تا اخیر صحبت آن رفیق را اجازه دادند ودر نهایت بعد از ختم صحبت آن رفیق، گرداننده اتاق اظهار کرد که شما صرف توهین کردید کدام اظهار نظر خاص ارایه نکردید. مگر آنچه به نظم اتاق گفتمان ارتباط دارد بر میگردد به دو ، سه و یا چهار تنی که از طریق نوشتار ها زیر نام مستعار بیدون نظر داشت عفت کلام به دشنام وتوهین مشترکین اتاق می پردازند که پیشنهاد من بر خلاف فکر اوستا به گرداننده گی اتاق این است که بعد ازاین باید با آنان با جدیت بیشتر برخورد گردد

در یادداشت محمود اوستا غلیان تحریف ها جوشان است. اودر یادداشت خود با نقل قول های تحریف شده پراگراف جدا میکند. مثلأ «رژیم جمهوری افغانستان، یک حاکمیت غیر مشروع بود باید سقوط داده میشد» این جمله عاریتی از بیرون آورده شده است. چرا که گفتن این جمله در اتاق گفتمان نه جا دارد ونه مورد دارد ونه کسی میتواند تصورش را از فعالین آرمانهای ما داشته باشد. این جمله عاریتی یقینأ مربوط به حلقات عقده گشائی های است که از این هم بالاتر میروند. واما توصیه من به اوستا این است که این جمله عاریتی را به محل بازیافته آن مسترد کند

وبه این ترتیب میرسیم به صورت ادعای امانت داریهای که دراخیر یادداشت محمود اوستا گفته شده است. اگر رفقا ودوستان شرکت کننده در اتاق گفتمان متوجه کاربرد کلمات من شده باشند بخوبی به ادعای امانت داری دعوا شده آقای اوستا پی میبرند ومخصوصأ صورت ارایه سوال من آن چیزی بود که اوستا فکرش را هم کرده نمیتواند. ولی بهر حال کوشش کردم در این یادداشت شفاف تر به آن بپردازم که امیدوارم فهما افاده شده باشد. 

در نتیجه گیری این برخورد ( بحث وگفتگو ) جا دارد بگویم فرصت سوزی برای اکمال پروسه وحدت، عدم سرعت عمل جهت رفتن بطرف کنگره دقیقأ چیزی است که نه تنها بهانه تعرضات این چنانی بر وحدت موسس را تشویق میکند. بلکه متعاقبأ گذار به پروسه وحدت را با سایرسازمانهای هم فکرکه تا اکنون مورد بحث وحدت قرار دارند به دشواری مواجه میساز د.علاوتأ شرایط سایر گزینه های سیاسی را که میتواند مطرح باشد نیز محدودمیسازد. لذا میخواهم بگویم که به تاسی از کلیت های توافق شده اگر بتوانیم تاریخ تدویر کنگره را مشخص بسازیم این امر خود بخود با اساس خوش بینی های امیدوار کننده پروسه اکمال وحدت را سرعت میبخشد . واز بسی تعارضات هم جلوگیری میکند و فضای باور واعتماد قوتمند تر میشود

پیروز باد وحدت مردم دوستان ووطنخواهان پیروز باد وحدت موسس

 


August 29th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات